رنج نامه
حالیه بهمن بیگی ایل و تبار ما در کنج خانه افتاده و می لرزد و در انتظار مرگ لحظه شماری می کند آیا کسی هست که عذاب وجدان بیدارش کند؟
آنچه که در زیر آورده شده است یادداشت ارسالی مخاطبان تابناک کهگیلویه و بویراحمد است و این سایت محتوای آن را تایید یا تکذیب نمی کند. شما هم می توانید نظر خود را در تایید یا تکذیب این مطلب بیان کنید.
ظلم به بهمن بیگی کهگیلویه نتیجه رشد دادن به افراد بی لیاقت بود
بسمه تعالی
رنج نامه
آیا عمدا جلوی رشد و استعداد افراد و ترقی اجتماعی آنها را گرفتن، حق الناس محسوب می شود ؟
فردی مثل فتاح شفیعی که در هر ایل و تباری می بود بهمن بیگی آن ایل محسوب می شد و حق این بود آوازه و شهرتش باید خیلی بیشتر از بهمن بیگی می بود فردی فرهنگی ، متواضع و در رشته تحصیلی خود سرآمد، محروم زاده ای از منطقه ای محروم که عشق و زندگی اش خدمت به مردم و دانش آموزان این منطقه بود با همه عظمت علمی ، رفتاری و ارزشی که داشت هیچگاه به این بد اخلاقی ها و ظلم و نادیده گرفتنش اعتراض نمی کرد و خدا می داند که شخصیت ماندگار واقعی چه از نظر علمی و چه از نظر تواضع و اخلاقی در این استان و حتی کشور باید فتاح شفیعی باشد.
شفیعی و شفیعی ها مظلوم ماندند در مدرسه محصور شدند و وظیفه شان مشخص بود در مسائل اجتماعی و سیاسی فقط حق رأی دادن داشتند آن هم هدایت شده حق مسئولیت ، حق رشد کردن ، حق پول داشتند و حتی حق هزاران امتیاز اجتماعی دیگر را نداشتند؟
آیا عمدا جلوی رشد و استعداد افراد و ترقی اجتماعی آنها را گرفتن، حق الناس محسوب می شود ؟
فردی مثل فتاح شفیعی که در هر ایل و تباری می بود بهمن بیگی آن ایل محسوب می شد و حق این بود آوازه و شهرتش باید خیلی بیشتر از بهمن بیگی می بود فردی فرهنگی ، متواضع و در رشته تحصیلی خود سرآمد، محروم زاده ای از منطقه ای محروم که عشق و زندگی اش خدمت به مردم و دانش آموزان این منطقه بود با همه عظمت علمی ، رفتاری و ارزشی که داشت هیچگاه به این بد اخلاقی ها و ظلم و نادیده گرفتنش اعتراض نمی کرد و خدا می داند که شخصیت ماندگار واقعی چه از نظر علمی و چه از نظر تواضع و اخلاقی در این استان و حتی کشور باید فتاح شفیعی باشد.
شفیعی و شفیعی ها مظلوم ماندند در مدرسه محصور شدند و وظیفه شان مشخص بود در مسائل اجتماعی و سیاسی فقط حق رأی دادن داشتند آن هم هدایت شده حق مسئولیت ، حق رشد کردن ، حق پول داشتند و حتی حق هزاران امتیاز اجتماعی دیگر را نداشتند؟
بیشتر بخوانید
اگر اعتراض می کردند و یا برخلاف وظیفه تعیین شده حرکت می کردند خائن، نمک به حرام ، بیرون رفتن از سیادت رضا توفیق و حتی به مرتد متهم می شدند.
پست و مسئولیت برای عده ای خاص وظیفه و واجب بود اما برای شفیعی و شفیعی ها اشکال شرعی داشت! وظیفه شفیعی و بقیه ، ایثار، از خود گذشتگی ، از حق خود و خانواده گذشتن برای حفظ منافع و خانواده و بستگان به قول امروزی ژن خوب های مصنوعی بود.
حالیه بهمن بیگی ایل و تبار ما در کنج خانه افتاده و می لرزد و در انتظار مرگ لحظه شماری می کند آیا کسی هست که عذاب وجدان بیدارش کند؟
آیا کسی هست که این همه اجحاف به شفیعی و شفیعی ها را به عهده بگیرد و از آنها حلالیت بطلبد؟
می دانم چنین وجدان بیداری نیست ، اما آقای شفیعی عزیز بدان شما و امثال شما که به جرم رعایت اخلاق و حفظ حرمت و سوختن برای رشد و منافع دیگران از همه توانایی ها و حق خود گذشتید در قلب همه افراد با وجدان جای دارید خداوند سلامتت بدارد.
البته به قول بزرگی؛ رشد دادن به افرادی که لیاقت و ظرفیت آن را ندارند به خود ظلم کردن است .
سید حسن دانشی
غیر قابل انتشار: ۴
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱۳
کی هست شفیعی وجریان چیست؟ اولین جرقه ظلم به چنین افرادی راچاپلوسی های حضرتعالی زمینه اش را فراهم نمود الان هم برای خودشیرینی دست بقلم شدی این شفیعی کیه که تازه ظهور کرده و به نظر نگارنده از بهمن بیگی سر تر بوده ایگم حسن دانشی همو ...... خدا روشکر حالشون خوبه.کاش در مورد حالشون بهتر می نوشتید.همه وام دار ایشانیم. اگرچه همه ما در انتظار مرگ نشسته ایم و این واقعیتی است، اما به کار بردن این ادبیات درباره معلمی بزرگ که اتفاقا پس از بیماری، وضعیت بهتری دارد، شایسته نیست. 
درود .حالا چرا .خیلی زود دیرشد .انسانی شاخص باسواد اهل علم .متواضع وفروتن .خداوند شفای عاجل نصیبشان بگردان . استادسيدفتاح شفيعى نمونه بارزاخلاق وادب وفرهنگ واصالت.معلمى فداكار وبرگ ازپيشگامان اموزش عشايرى كه درسال١٣٤٩باتفاق ده نفرديگرازهمكاران ازشيرازبه منطقه كردنشين مهاباداعزام گرديدوبنده افتخارهمكارى وهمرانى ايشانراداشتم.باورش براى خيليهامشكل بودكه عده اى جوان كم تجربه درمنطقه اى محروم ودورافتاده بتوانندكه براى اولينبارمدرسه ومعلم راميخواستندتجربه نمايدكارى ازپيش ببرند كودكان حتى يك كلمه فارسى نميدانستند براستى نبردى بزرگ درپيشروبود.معلم بودوتخته سياه وگونيهاى بزرگ گچ وكودكانى باگويش غليظ كردى!!بچه هاغوغاكردندواستادشفيعى محشركرد!!!وقتيكه بهمن بيگى درزمستان سخت وسردوپربرف باقاطربه بازديدمدارس امدوكارشاگردانش وعظمت كارراديدبه گريه افتادونميتوانست صحبت كند فقط قلمرابرداشت وتلگرافى خطاب به دانشراى عشايرى نوشت فقط چندكلمه:اقاى حبشى ستارگانت دراسمان مهابادغوغاكردند واشك امان ادامه نداد!!!دربهار٥١وقتى خانم دكترفرخ روپارساوزيراموزش وپرورش رابراى بازديدازمدارس اورددانش اموزخردسالى ازمدرسه استادشفيعى شعرى حماس بنام پرچمداررااززبان يك سربازديكلمه ميكردوزير،ارتشبداويسى وهمه همراهان به گريه افتادند!!خودماهم كه بارهاشنيده بوديم گريستيم ادامه زياداست وشرح خدمات وبزرگى استادشفيعى ازتوان قلم خارج. ای کاش کسانی که قلم در دست میگیرند و جسارت نوشتن پیدا میکنند قبل از انتشار مطالب آنها را برای ویرایش به انسانهای آگاه به ادب و ادبیات بسپارند، این متن بسیار بد نوشته شده و حق استاد شفیعی این سخنان سطح پایین نبود، وجدان هی بیدار قضاوت کنند در مورد شفیعی و نویسنده این متن ممنون و سپاسگزارم از لطف و محبت تک تک شما عزیزان و خوبان،بلاخص استاد بزرگوارم جناب آقای شرافت عزیز.که ایشون گذشته از هر چیز حق استادی بر گردن اینجانب دارند.پیرو مبحثی ک آقای دانشی عزیز لطف کردند ومحبت فرمودند نسبت ب حضرت پدر اینجانب قلم فرسایی کردند،کمال تقدیر و تشکر رو دارم،و ایشون به لطف پروردگار متعال حال عمومیشون خیلی خوب هست و در صحت و سلامتی کامل در حال گذران زندگیشون هستند بعد از گذشت بیست سال که شاگرد ایشون بودم هنوز لذت کلاسهای شیرین استاد شفیعی را به یاد دارم ای کاش اگر کسی این متن رو می خونه و به ایشون دسترسی داره از طرف من دست مبارک ایشون رو ببوسن و سلام شاگرد بیست سال پیششون رو برسونن ای کاش میشد قدر انسانهای بزرگ را بیشتر و زودتر بدانیم این متن جفایی بود با بی ادبی حداکثری در حق حضرت استاد ادب.مرد حسابی اگه پدر خودتم در حالت کمای مطلق باشه چنین ادبیات زشت و زننده ای براش بکار می بری که در حق این بزرگ مرد بکار بردی؟!!!؟!؟!
استادسيدفتاح شفيعى نمونه بارزاخلاق وادب وفرهنگ واصالت.معلمى فداكار وبرگ ازپيشگامان اموزش عشايرى كه درسال١٣٤٩باتفاق ده نفرديگرازهمكاران ازشيرازبه منطقه كردنشين مهاباداعزام گرديدوبنده افتخارهمكارى وهمرانى ايشانراداشتم.باورش براى خيليهامشكل بودكه عده اى جوان كم تجربه درمنطقه اى محروم ودورافتاده بتوانندكه براى اولينبارمدرسه ومعلم راميخواستندتجربه نمايدكارى ازپيش ببرند كودكان حتى يك كلمه فارسى نميدانستند براستى نبردى بزرگ درپيشروبود.معلم بودوتخته سياه وگونيهاى بزرگ گچ وكودكانى باگويش غليظ كردى!!بچه هاغوغاكردندواستادشفيعى محشركرد!!!وقتيكه بهمن بيگى درزمستان سخت وسردوپربرف باقاطربه بازديدمدارس امدوكارشاگردانش وعظمت كارراديدبه گريه افتادونميتوانست صحبت كند فقط قلمرابرداشت وتلگرافى خطاب به دانشراى عشايرى نوشت فقط چندكلمه:اقاى حبشى ستارگانت دراسمان مهابادغوغاكردند واشك امان ادامه نداد!!!دربهار٥١وقتى خانم دكترفرخ روپارساوزيراموزش وپرورش رابراى بازديدازمدارس اورددانش اموزخردسالى ازمدرسه استادشفيعى شعرى حماس بنام پرچمداررااززبان يك سربازديكلمه ميكردوزير،ارتشبداويسى وهمه همراهان به گريه افتادند!!خودماهم كه بارهاشنيده بوديم گريستيم ادامه زياداست وشرح خدمات وبزرگى استادشفيعى ازتوان قلم خارج.