کد خبر: ۲۲۲۵۰۱
تاریخ انتشار: ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۰۸:۴۱ 02 May 2016


سال‌هاست كه چهره نام‌ آشنای ميدان تره‌بار ميرداماد است؛ کسی كه پس از گرفتن مدرك كارشناسي‌ ارشد فيزيولوژي براي پيدا كردن شغل مناسب به خيل عظيم بيكاران نپيوست و براي رسيدن به موفقيت، سال 87 از دشت‌مغان راهي تهران شد تا در ميدان تره‌‌بار كار كند.

«مقصود معيت‌ ايواتلو» كه دانشجوي دندانپزشكي دانشگاه باكو است كارگري را افتخاري مي‌داند كه نصيب او شده است تا مشكلات كارگران و زندگي كارگري را با همه وجود لمس كند. او در كنار كار از ادامه تحصيل غافل نشد. اين جوان موفق مي‌خواهد پس از فارغ‌التحصيلي با داير كردن مطب به كارگرانی كه با همه وجود، سختي و مشكلات آنها را لمس كرده است خدمات ويژه‌اي بدهد.

  • تشنه علم اندوزي

35 سال قبل در پارس‌آباد دشت‌مغان به دنيا آمدم؛ جايي كه قطعه‌اي از بهشت است و سرسبزي و طراوت آن معروف است. فرزند پنجم خانواده هستم و در كنار 7خواهر و برادر در خانه‌اي كه سايه پرمهر پدر و مادر در آن وجود داشت زندگي مي‌كرديم. پدرم كشاورز بود و با فروش محصولات كشاورزي زندگي‌مان را تأمين مي‌كرد. در خانه ما كسي بيكار نبود و اصولا در گذشته، فرزندان خانواده و به‌خصوص پسرها از همان نوجواني مشغول به‌كار مي‌شدند. من هم سعي مي‌كردم در كار كشاورزي و باغداري به پدرم كمك كنم. در كنار كار، علاقه زيادي به تحصيل داشتم و بعد از مدرسه به پدرم كمك مي‌كردم. پدرم با وجود آنكه تحصيلات آنچناني نداشت اما به تحصيل ما اهميت زيادي مي‌داد و ما را تشويق مي‌كرد كه درس بخوانيم.

پس از گرفتن ديپلم، تحصيلات را در مقطع كارداني در دانشگاه آزاد تبريز ادامه دادم و پس از آن نيز در مقطع كارشناسي علوم آزمايشگاهي در دانشگاه سراسري اروميه درس خواندم. تحصيلاتم را در مقطع كارشناسي‌ارشد رشته فيزيولوژي ادامه دادم. درس خواندن انرژي مثبتي به من مي‌داد و هنوز هم وقتي كتاب درسي‌ام را مطالعه مي‌كنم انرژي مي‌گيرم. وقتي در دانشگاه اروميه درس مي‌خواندم آخر هفته به شهرمان بازمي‌گشتم و كمك‌حال پدر بودم و كشاورزي مي‌كردم. دوست نداشتم بيكار باشم. به پدرم افتخار مي‌كردم. او مرد زحمتكشي بود. هميشه به ما تأكيد مي‌كرد كه به‌دنبال پول حلال باشيد.

  • از كارگري تا دندانپزشكي

بعد از فارغ‌التحصيلي در رشته فيزيولوژي در يك آزمايشگاه مشغول به‌كار شدم. زندگي كارمندي را تجربه مي‌كردم و هر روز صبح در ساعت معين در محل كار حاضر مي‌شدم و عصر به خانه بازمي‌گشتم. اين كار با روحيه من سازگار نبود و دوست نداشتم در كاري مشغول شوم كه اينقدر رسمي باشد اما براي پيشرفت در زندگي و تحصيل نياز داشتم به سرعت مشغول كار شوم. يكي از دوستان خانوادگي ما و برادرش پيشنهاد كار در بازار تره‌بار را دادند و از آنجا كه دوست داشتم در كنار كار به تحصيلاتم ادامه دهم قبول كردم. به اين ترتيب راهي تهران شدم و در بازار تره‌بار ميرداماد در غرفه فروش محصولات غذايي مشغول به‌كار شدم.

روزها و ماه‌هاي نخست زندگي كارگري براي من به سختي سپري مي‌شد. اما رسيدن به هدفي كه داشتم باعث مي‌شد كه ادامه بدهم. در اين مدت هميشه سعي كردم علاوه بر خوشرويي با مشتريان، با كارگران ديگر نيز دوست و همدم باشم. كارگران بازار تر‌ه‌بار اطلاعي از تحصيلات من نداشتند و هيچ‌گاه درباره آن صحبتي نمي‌كردم تا اينكه مسئول بازار تره‌بار براي تشكيل پرونده درخواست كرد تا مدارك تحصيلي‌مان را ارائه دهيم و به اين ترتيب تعدادي از كارگران و همچنين مسئول بازار تره‌‌بار متوجه مدرك تحصيلي من شدند. كار كردن براي من عار نيست و از اينكه با مدرك تحصيلي كارشناسي‌ارشد در ميدان تره‌بار مشغول به‌كار شدم ناراحت نيستم و افتخار مي‌كنم كه با پول كارگري زندگي‌ام را تأمين كرده و پله‌هاي موفقيت را طي كرده‌ام.

از 8صبح تا 8 شب در غرفه مشغول به‌كار هستم و در اين مدت 8سال سعي كرده‌ام از هركسي كه معلوماتي دارد و به‌خصوص كساني كه با زبان انگليسي آشنايي دارند نكاتي ياد بگيرم. علاقه زيادي به زبان انگليسي دارم و از آنجا كه دروس رشته دندانپزشكي در دانشگاه باكو به زبان انگليسي تدريس مي‌شود اگر احساس كنم يكي از مشتريان با زبان انگليسي آشناست سعي مي‌كنم با اين زبان با او صحبت كنم. گاهي اوقات برخي از مشتريان وقتي متوجه معلوماتم مي‌شوند از من درباره تحصيلاتم سؤال مي‌كنند و با شنيدن جواب، با تعجب به من نگاه مي‌كنند. بهترين لحظات كاري‌ام زماني است كه مشتري خارجي وارد غرفه مي‌شود. بلافاصله با او شروع به صحبت مي‌كنم و به او در انجام خريد كمك مي‌كنم. بسياري از آنها از اينكه مسئول يك غرفه به زبان انگليسي مسلط بوده و آنها را راهنمايي مي‌كند خوشحال مي‌شوند و با خاطره‌اي خوش از ميدان تره‌بار مي‌روند. گاهي نيز وقتي مشتري‌هاي خارجي به غرفه‌هاي ديگر مي‌روند همكارانم از من مي‌خواهند به آنها كمك كنم تا بتوانند خريدشان را به راحتي انجام بدهند. شب‌ها بعد از پايان كار وقتي به خانه مي‌رسم سراغ كتاب‌هاي درسي‌ام مي‌روم و تا پاسي از شب مطالعه مي‌كنم.

  • سوداي پيشرفت

از آخرين باري كه پشت صندلي كلاس دانشگاه نشستم سال‌ها مي‌گذرد و شوق خواندن درس و ادامه تحصيل باعث شد به‌دنبال تحقق آرزوي كودكي‌ام باشم. وقتي در دوران ابتدايي درس مي‌خواندم دايي‌ام هميشه مي‌گفت مقصود يك روز پزشك خواهد شد و به مردم خدمت خواهد كرد. اين حرف‌هاي او كه با اطمينان مي‌گفت من دكتر خواهم شد مرا در مسيري قرار داد تا به سراغ پزشكي بروم. دانشگاه باكو جايي بود كه مي‌توانست به آرزوهايم رنگ حقيقت بدهد. در رشته دندانپزشكي اين دانشگاه همراه با برادر كوچك‌ترم پذيرفته شده‌ايم و با توجه به اينكه درس‌هاي پيش‌نياز را قبلا پاس كرده‌ايم از شهريور‌ماه سال‌جاري بايد در كلاس‌هاي درس اين دانشگاه حاضر شويم.

بعد از پايان دوره متوسطه زماني كه وارد دانشگاه شدم علاقه زيادي به تحصيل در رشته دندانپزشكي داشتم اما شرايط براي من مهيا نبود و به همين دليل سراغ رشته‌هاي ديگر رفتم اما پس از چند سال اين بار موقعيت مناسبي براي من مهيا شد و در دانشگاه باكو پذيرفته شدم. يكي از برادرانم استاد دانشگاه است و هميشه به من تأكيد مي‌كرد كه رهرو آن است كه آهسته و پيوسته رود. اگر قرار است به پست‌هاي مديريتي برسم بايد پله‌پله اين راه را طي كنم و هميشه كساني ماندگار هستند كه اين راه را از ابتدا طي كرده‌اند. كارگري نخستين پله‌اي است كه براي رسيدن به جايگاه بالاي علمي و مديريتي برداشتم و خوشحالم كه سنگ بناي محكمي را انتخاب كردم. يكي ديگر از برادرانم كارشناس عمران است و برادر كوچكترم نيز همراه من دانشجوي رشته دندانپزشكي در دانشگاه باكو است.

  • كارگري عبادت است

كاركردن را يك عبادت مي‌دانم و معتقدم كه كارگر با كاري كه انجام مي‌دهد خود را به خدا نزديك مي‌كند. ائمه معصومين و پيامبر اكرم(ص) هميشه از كارگران به نيكي ياد كرده‌اند. زندگي ميان كارگران باعث مي‌شود كه مشكلات آنها را به خوبي و با همه وجود لمس كنيد. از 8سال گذشته كه در ميدان تره‌بار مشغول به‌كار هستم با مشكلات اين قشر زحمتكش بيشتر آشنا شده‌ام. بسياري از آنها از شهرهاي دور براي كار به تهران مي‌آيند و شب‌ها نيز در همان ميدان تره‌بار استراحت مي‌كنند. بهداشت فردي، اجتماعي و رواني با امكانات ميدان‌هاي تره‌بار همخواني ندارد و بسياري از اين كارگران به‌دليل نداشتن امنيت شغلي با استرس و نگراني كار مي‌كنند. اگر يك روز در جايگاه مديريتي قرار بگيرم تصميمات مناسبي براي مسائل رفاهي و همچنين امنيت شغلي آنها خواهم گرفت. بزرگ‌ترين مشكل كارگران، نداشتن امنيت شغلي است. در سالي كه به شعار «اقتصاد مقاومتي؛ اقدام و عمل» مزين شده است اين قشر كارگر هستند كه مي‌توانند با تلاش بيشتر، زمينه‌هاي تحقق اين شعار را فراهم كنند و به همين دليل بايد به اين قشر زحمتكش و بي‌ادعا توجه زيادي كرد.

هدف بزرگي كه در زندگي دارم اين است كه از شهريور‌ماه وقتي در كلاس‌هاي درس دانشگاه حاضر مي‌شوم بتوانم با موفقيت در اين رشته فارغ‌التحصيل شوم و مجوز داير كردن مطب را بگيرم. مي‌خواهم براي اطرافيان و به‌خصوص براي قشر كارگر مفيد باشم.

منبع: روزنامه همشهری

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار